شعر ماضی


به کِشت گیسویت دو چَشم پیدا بود

دو چَشم خورشیدت به شب هویدا بود

به جام چَشمانت دو چَشم دیگر بود

دو چَشم آشُفته دوچشم شیدا بود

من از دو چَشم تو دو چَشم بربستم

خیال زُلف تو گرفته در دستم

برید دستم را دو داس اَبرویت

به فوت لبهایت چو کاه برجَستم

...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد